چرا نمیتوانیم فیلم آخرالزمانی بسازیم؟
درباره سینما و ادبیات آخرالزمانی در سالهای اخیر، مطالب پراکنده اما زیادی خواندهایم. جدی شدن بحث مطالعات مهدویت در کشور ما از چند سال قبل باعث شده است علاقه به دنبال کردن مباحث این حوزه، سال به سال میان مخاطبان و دوستداران مباحث مرتبط با مطالعات فرهنگی افزایش یابد.
این مباحث بهخصوص در حوزه نقد و پژوهش سینما بیشتر جدی گرفته شده است، اما در موارد زیادی این مباحث به بازگویی نشانهها و نمادها و تطبیق آن با روایات ظهور در ادبیات دینی و شیعی محدود مانده است. از طرف دیگر، در موارد زیادی اینگونه مباحث به چاشنیهایی برای جذابتر کردن سخنرانیها و اظهارنظرها شبیه است تا دیدگاههایی علمی و برآمده از پژوهشهای نشانهشناختی و زبانشناسانه. فروکاستن شان مباحث علمی به ملغمهای از موضوعات مختلف برای تحت تاثیرقراردادن مخاطبان باعث شده است، مقاومتی دربرابر این مباحث در جامعه علمی و پژوهشی ایجاد شود. نکته قابل بحث این است که اغلب مقالات و پژوهشهایی هم که در این حوزه صورت گرفته و منتشر شده است، تنها به بازگویی و بازخوانی تولیدات فرهنگی و هنری غرب محدود مانده است. به عبارت دیگر ما تولیدات غربیها را میبینیم، رد پای نشانهها را در آثارشان پیدا میکنیم و آنها را برای مخاطبان خود تشریح میکنیم، اما خود در میدان تولید فرهنگی، همچنان کمیتمان میلنگد. سؤال اساسی ما در برابر آثار و تولیدات فرهنگی و هنری غرب این است که آنها در موضوعاتی مانند مهدویت و آخرالزمان چه میگویند و حرفهایشان چقدر به حرفهای ما نزدیک است یا دور، اما سؤال اصلی باید این باشد که چرا ما نمیتوانیم آنچه را در متون و روایات خود داریم به ما بهازاهای تصویریی و متنی تبدیل کنیم؟
روزنامه جام جم