روایت علی لاریجانی از روز حمله تروریستی داعش به مجلس/ بالاخره یک روز باید به FATF بپیوندیم/ اینکه بشار گفته به کمک ایران نیاز ندارد درست نیست
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علی لاریجانی مشاور رهبر انقلاب، یکی از چهرههای برجسته و شناختهشده سیاست ایران است که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون در مناصب مختلف و کلیدی همچون معاونت وزارت سپاه پاسداران، ریاست صدا و سیما و چند دوره ریاست مجلس شورای اسلامی ایفای نقش کرده است.
خبرگزاری دانشجو با او گفتوگویی مفصل انجام داده که گزیده سخنان لاریجانی در ادامه میآید:
* شهید مطهری یکی از استوانههای فکری تفکر اسلامی بودند. ارتباطم با شهید مطهری پس از ازدواج با دختر ایشان بیشتر شد. ثقل طیف روحانیت در دانشگاه بر شهید مطهری بود. در زمان شهادت شهید مطهری، او و همسرش در منزل بودند و حدود ساعت ۱۱ به آنها خبر داده شد که ایشان ترور شدهاند. بلافاصله به بیمارستان نجیمیه، که نزدیک به مجلس است، رفتند و در آنجا متوجه شدند که شهید مطهری به شهادت رسیدهاند. سپس به منزل ایشان رفتند.
*روزی را به خاطر میآورم که میخواستیم مناظرات را تشکیل دهیم و خیلی هم روی آن فکر شده بود. آقای کیانوری و آقای احسان طبری از حزب توده و گروه فداییان خلق حضور داشتند. گروههای مختلفی که در جامعه ما بودند، در مورد تضاد دیالکتیکی شروع به بحث کردند.
*روزی در حال بالا رفتن از پلههای استودیوی تلویزیونی بودیم که به استودیو برسیم. آقای کیانوری یا احسان طبری به من گفتند که شما از بحث تضاد به کجا میروید؟ گفتم که حالا بحث تضاد دیالکتیکی تمام میشود و بحثهای مهم دیگری در جهانبینی مطرح است. ایشان فکر میکردند که ما قصد داریم به بحث توحید بپردازیم و راجع به توحید سوال کنیم. گفتم که ممکن است این بشود، اما من هیچوقت پشت تلویزیون نمیآیم بگویم که من توحید را قبول ندارم و ما نوعی مونیزم را قبول داریم. این بحثها خوب بود زیرا جهانبینیها و تفاوتهای ایدئولوژیک را آشکار میکرد.
*مناظرات زیادی در دوره دوم داشتیم و بحثهای مربوط به پلورالیسم فرهنگی کمرنگتر شد. شبکه چهار اختصاص داشت به مناظرات، اما شرایط کشور طوری بود که مناظرات مانند گذشته نبودند. به هر تقدیر، این مناظرات وجود داشت و من میخواستم بگویم که شروع این مناظرات آن زمان بود.
* “در شرایط جنگی، امام فرموده بودند که هرکسی میتواند به کمک بکند. من ترجیح دادم به سپاه بروم و مدتی در وزارت سپاه بودم و سپس به ستاد مشترک سپاه رفتم. نسل اول انقلاب نسلی نبود که بگوید من به درد چه کاری میخورم؛ همه دنبال این بودند که کجا میتوانند کاری بکنند که مهم است و آن روحیه وظیفهشناسی باعث شده بود که خیلی از دوستان ما به جهاد سازندگی بروند.
*داستان ممنوعیت ویدیو از زمان قبل از من و زمان آقای خاتمی که وزیر ارشاد بودند مطرح شده بود. به دلایلی که آن زمان مطرح کرده بودند، به خاطر اینکه فکر میکردند تصاویر خوبی از آن مطرح نمیشود، دوربین و خود دستگاه ویدیو ممنوع شده بود.
* زمانی که به وزارت فرهنگ رفتم، دیدم که یک قسمت نوارها را از مردم میگیرند و در اتاقی جمع میکنند. یکی دو نفر پیرمرد هم گذاشته بودند که این نوارها را ببینند. خود پیرمردها مشکل پیدا میکردند. گفتم خب این چیه شما اینا رو جمع میکنید؟ استدلالهایی داشتند و میگفتند که این آسیب میزند به شرایط فرهنگی کشور.
*در زمان حضور در وزارت فرهنگ، مشاهده کردم که نوارها از مردم گرفته شده و در اتاقی جمعآوری میشوند. چند پیرمرد نیز مسئول دیدن این نوارها بودند که خودشان دچار مشکل میشدند. سوال کردم که چرا این نوارها جمعآوری میشوند؟ استدلالهایی ارائه شد که این نوارها به شرایط فرهنگی کشور آسیب میزنند.
*احساس میکردم نه تنها مسئولین پیرمردها که از نوارها استفاده میکردند، دچار مشکل میشدند، بلکه شرایط فرهنگی نیز آسیب میدید.
*در رادیو و تلویزیون، به نظر من مهمترین کار مثبتی که انجام شد این بود که ما از کار تولید به صورت دولتی به سمت تولید مردمی رفتیم. دولت هیچ وقت تولید کننده خوبی نیست، نه در صنعت، نه در اقتصاد و نه در کار فرهنگی و هنری. باید مردم این کار را انجام دهند. این واقعاً یک مبنای فلسفی دارد؛ انسانها استعداد برای رشد دارند و اگر خودشان وارد صحنه شوند، این استعدادها از حالت قوه به فعل میآید و رشد حاصل میشود.
*اگر دولت جایگزین مردم شود، آن استعداد رشد پیدا نمیکند. این استعداد فطری در انسانها رشد پیدا نمیکند. بنابراین، در جامعه باید فضای زیباشناختی به وجود بیاید تا مردم استعدادهایشان را در مسائل فرهنگی، علمی و مهم به کار بگیرند. در تلویزیون، ما به جای اینکه تولیدات رادیو و تلویزیون دولتی انجام شود، حدود ۱۰۰ موسسه فرهنگی هنری را تشویق کردیم تا خودشان تولید کنند. ما به آنها وام میدادیم و به جای اینکه سریالها را خودمان بسازیم، با آنها قراردادی کار میکردیم. این باعث شد که هم سرعت تولید بالا برود و هم ارزانتر به ما تمام شود. این واقعاً یک تجربه خیلی مهمی بود.
*در خارج از مسئولین بودن، از افراد موجه بودند. بعد رفتن اونجا در اجلاسی شرکت کردند که به جمهوری اسلامی، به ایران و به فرهنگ ایران توهین کرد. این مسئله باید توضیح داده میشد که چرا این کار کار خوبی نیست.
*افرادی که در آن اجلاس(برلین) شرکت کردند، برخی از آنها سمتها و مسئولیتهای مختلفی در فرهنگ و جاهای دیگر داشتند. به نظر من، این شفافسازی بود که اینها به هر حال تصمیم گرفتند پخش کنند. کنفرانس به نظر من حادثه مهمی بود. یعنی به هر حال یک عدهای رفتند این کار را کردند و در داخل هم یک عده گفتند خیلی کار مهمی انجام شده بود. روزنامهها را ببینید ولی واقعیت این نبود و کاملاً شفاف شد که خب این بود صحنه.
*مسئلهای نبود که در آن یک عدهای هم ضد انقلاب هم آنجا شرکت کرد و کارهای نادرست انجام دادند. ولی اصلاً نفس شرکت در یک اجلاس در هم برهمی که اینطور فشار بیارورند که افراد از یک انقلاب بزرگی که ملت ایران انجام دادند نتوانند دفاع کنند، اصلاً. و من حالا سالگرد انقلاب میخواهم و این را عرض کنم اینها جفاست به انقلاب.
*انقلاب ما انقدر بزرگ است که همهمان باید قبول کنیم نسبت به آن کم لطفی شده. همهمان کم لطفی کردیم یعنی خیلی باید بیش از این زحمت کشید و فداکاری کرد.
*این حرکت نوینی که ملت ایران آغاز کردند، یک بعدش آزادی است. آزادی خیلی چیز مهمی است. شما زمان شاه جرات نداشتید داخل خانهتان راجع به شرایط کشور حرف بزنید. الان شما میگویید مردم انتقاد میکنند به رئیس جمهور، گاهی انتقاد میکنند به همه مسئولین. این خوب است در این شرایط آزاد مردم راحت میتوانند حرف بزنند. این زنده بودن یک جامعه را نشان میدهد و این کار مهم انقلاب بود، آزادی را آورد.
* نکته بعد استقلال ایران بود. پنجاه شصت هزار مستشار آمریکایی در ایران بودند و اینها دستور میدادند. شما این خاطرات آقای علم رو بخونید، پنج شش جلد کتابش درآمده و خجالت آور است که شاه کشور که قدرتمندترین آدم بوده، سفیر انگلیس صبح میآید به او دستور میدهد، سفیر آمریکا وقتی انقلاب حرکتهاش سال ۵۶ ایجاد شد، نه شاه میتوانست کاری کند چون با دستور کار میکرد و ورزیدگی ذهنی نداشت که مثلاً حل کند.
*مسئله هستهای بخشی از توان ملی ماست، اما همه توان ملی ما نیست. مردم باید زندگی کنند و پیشرفت در زمینههای مختلف حاصل شود.
* من خودم مذاکره کننده در مسئله هستهای بودم. توافق هستهای موضوع دانش هستهای را نگه داشت که وجود داشته باشد، منتها به جای ۹۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سانتریفیوژ بود. ولی در ازای آن، فضایی به وجود آمد برای کشور؛ برای کار و تلاش و توسعه سایر بخشها و این خیلی مهم است.
*به همین دلیل هم رژیم صهیونیستی مخالف بود و بعد فشار آورد تا ترامپ از توافق خارج شود. این کار درستی هم جهت تعهدشان انجام شد.
*مسئله هستهای بخشی از توسعه ماست، اما همه توسعه نیست. من خودم مذاکره کننده در مسئله هستهای بودم و معتقدم که موضوع هستهای بخشی از توان ملی ماست، اما همه توان ملی ما نیست. مردم باید زندگی کنند و پیشرفت در زمینههای مختلف حاصل شود.
* عدم تعهد اروپاییها یکی از مشکلات اصلی ما بود. سه کشور اروپایی که اکنون مذاکره میکنند، در گذشته با آقای دکتر روحانی مذاکره کرده بودند و گفته بودند که شما توافق هستهای را بپذیرید، اما تعهدات خود را زیر پا گذاشتند. ما در آن زمان تکنولوژی هستهای چندانی نداشتیم و لازم بود که دورهای مقاومت کنیم تا این تکنولوژی به راه بیفتد.
* در زمان جنگ ۳۳ روزه، ما در حال مذاکره بودیم و همزمان با جنگ، مذاکرات ادامه داشت. وقتی اروپاییها تصمیم گرفتند علیه ایران قطعنامه صادر کنند، آقای سولانا به من گفت که این کار مهمی نیست، اما خودشان قبول داشتند که خرابکاری کردهاند. این نشان میدهد که ما توانستیم با سرعت در مسئله هستهای پیشرفت کنیم.
* اکنون مسئله هستهای جمهوری اسلامی از حد اولیات گذشته است و ما صاحب دانش هستهای به نحو اتم شدهایم. بخشهای مختلفی در زمینههای مختلف توسعه یافتهاند و حالا موقع آن است که با دیپلماسی فضا را روانتر کنیم و سایر بخشهای کشور را توسعه دهیم.
*خدا رحمت کنه حاج قاسم سلیمانی، یک حق بزرگی به گردن همه داره که تو این زمینه خیلی نقش داشت.
* در زمان حادثه تروریستی مجلس، من جلسهای در دفتر مقام معظم رهبری داشتم. حین جلسه به من زنگ زدند و گفتند که حادثهای در مجلس رخ داده. ابتدا نگفتند چیست، اما بعد از چند دقیقه دوباره زنگ زدند و گفتند که حادثه خیلی مهم امنیتی شده و باید خودم را برسانم.
*وقتی به مجلس رسیدم، دیدم که تروریستها به ساختمانی که مشرف به مجلس و دفاتر نمایندگان است، حمله کرده و چند نفر را شهید کردهاند. آنها سنگر گرفته بودند و میتوانستند وارد بالکن مجلس شوند، اما اشتباه کردند و به مسیر دیگری رفتند. برادران سپاه و نیروی انتظامی مستقر شدند و عملیات تا ساعت ۳ بعدازظهر ادامه داشت تا اینکه تروریستها کشته شدند.
*مسئله مبارزه با تروریسم مسئله ما، عراق، سوریه و روسیه بود. ما همهمان درگیر بودیم و باید مبارزه میکردیم.
*وقتی یک پدیدهای مسئله امنیت ملی چهار کشور است، سوال عاقلانه این است که تک تک عمل کنند یا با هم هماهنگ شوند؟ این به معنای این نیست که ما همه رفتار حکومتها را قبول داریم. مثلاً با سوریه اختلاف نظر داشتیم، ولی در این مسئله اشتراک نظر داشتیم. با عراق هم همینطور، در قضیه مبارزه با تروریسم با هم همکاری داشتیم.
* اگر ما با یک سری از کشورها در برخی زمینهها اختلاف نظر داریم، ولی در مسئله امنیت ملی اتفاق نظر داریم، باید همکاری کنیم. هر کدام از ما در موضوعات مختلف مشربی داریم، اما در مسئله مبارزه با تروریسم با هم کار میکنیم.
*کاهش مشارکت در انتخابات دلیل واحدی ندارد، به نظر من ولی یک ثقلش مسائل اقتصادی است و ناکارآمدی دولتها در حل مسائل اقتصادی کشور. حالا بخشی از آن هم به مسئله هستهای مربوط میشود، ولی در کل مردم مشکل اصلیشان اقتصادی است.
*این ناکارآمدی در حل مسائل یک بعدش سیاسی است. به هر حال رفتاری که در بعضی از بخشهای انتخابات رخ داد و ضیق گرفتن در بعضی از امور، یک عده را ناراضی میکند. این حالت در بین مردم نباید به وجود بیاید که ما مهندسی میکنیم انتخابات را.
* نماینده مجلس باید حریت داشته باشد و بتواند نظر خود را بگوید. اگر حریت از نماینده گرفته شود، نمایندگی دیگر ارزشی ندارد. نماینده باید با عقل و شعور و مسئولیتی که در قبال ملت دارد، رای بدهد و کسی نباید از او بازخواست کند.
اینها باعث شده بود که عدهای را کنار بگذارند. یکی از مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد، نبود احزاب پدر و مادر دار است. حزب به معنای انتخابات شب انتخابات نیست که یک لیست بدهند و بگویند مثلاً ائتلاف فلان.
*”احزاب کارکردشان تولید فکر و تربیت افراد برای سیاستورزی است. در کشور ما حزب مثل حزب جمهوری اسلامی میخواهد که این افراد مانیفست داشته باشند و تربیت کنند.”
*مسئله بعدی این است که احزاب شأنشان در انتخابات حفظ میشود. ما در مجلس قانونی گذراندیم که افراد بتوانند به یک لیست رای بدهند، اما شورای نگهبان قبول نکرد. نتیجه این است که یک نفر که در یک شهر میخواهد رای بیاورد، چون پشتوانه حزبی ندارد، باید به تمام روستاها برود و به آنها قول بدهد.
*این باعث میشود که وقتی این فرد به مجلس میآید، به جای اینکه منافع کارهای ملی را دنبال کند، به دنبال آب و گاز منطقه خود میرود. نتیجه این است که لیست پروژههای عمرانی پر از پروژههای محلی است.
*سفر ما برای حوادث جنوب لبنان بود. با آقای نبی بری و نخست وزیر صحبت کردیم و با برخی از دوستان حزبالله نیز دیدار داشتیم. حساسیت ما این بود که بعد از شهادت رهبران حزبالله، وضعیت حزبالله در مقابل رژیم صهیونیستی چگونه است. پیامی که با آقای نبی بری منتقل کردیم، این بود که حزبالله از مواضعش کوتاه نیاید. حزبالله از یک بلوغی برخوردار شده و نیاز به پیام ما ندارد. هم از نظر سیاسی و هم نظامی، حزبالله ورزیده شده است. جوانانی که در حزبالله دیدم، بسیار دقیق، با شهامت و شجاعت بودند. بعد از دیدارم با آنها در لبنان، مطمئن بودم که موفق خواهند بود. اینها به آرمانشان معتقد و پرصلابت هستند. وقتی خبر شهادت مرحوم حسن نصرالله رسید، بچههای حزبالله چند ساعتی گریه کردند، اما بعد روحیهای به آنها الهام شد که مثل شرایط عاشوراست و باید عاشورایی بجنگند. این عاشورایی جنگیدن بود که رژیم صهیونیستی را عقب راند. شاید اگر خون شهید نصرالله نبود، این رخ نمیداد.
*زمانی که شهید سلیمانی با روسیه، عراق و سوریه مذاکراتی داشتند، بشار اسد پای کار بود. شرایط طوری بود که بشار نمیتوانست دفاع درستی داشته باشد.
*قبلاً شنیده بودم این حرفها را باور نداشتم. من آقای بشار اسد را بارها دیده بودم و سبک مدیریتی او را در اداره حکومت نمیپسندیدم. ما سلیقه دیگری داشتیم و ایشان هم سلیقه دیگری. ولی این حرف درست نبود. بشار اسد واقعاً معتقد بود که با تروریسم باید مبارزه کرد و در مذاکرات با شهید سلیمانی، روسها و عراقیها پای کار بود.
*بشار اسد در شرایطی قرار گرفته بود که نمیتوانست دفاع درستی داشته باشد و شاید شرایط داخلیش هم درست نبود. من در بررسی وضع سوریه احساس نکردم که آنها بتوانند پایداری کنند. ولی بشار اسد میگفت که میخواهد بایستد، اما در سیمایش نمیدیدم که بتواند. اینکه گفته شده بشار اعلام کرده به کمک ایران نیاز ندارد صحت ندارد.
*ما به سوریه کمک میکردیم و جایگزین ارتش این کشور نبودیم. ما میخواستیم ببینیم که تکلیف بشار اسد چیست. ما نمیخواستیم که پمپاژ روحیه بدهیم.
*پیشنهاد آمدن بشار اسد به ایران پس از سقوط حکومت بشار اسد مطرح نشد. اینها داستانسرایی است. مهم ارتش او بود که باید ایستادگی میکرد. سوریه یک جزیره کوچولو نیست. ما در مقابل تروریستها کمک میکردیم، ولی جایگزین نبودیم.
*وقتی این مشکل برایشان به وجود آمد، ارتش خودشان هم قبول داشت که قابلیت لازم را ندارد. ممکن است مسائل اقتصادی هم بوده باشد، ولی چیزهای دیگری هم بوده است. ما نمیخواستیم پمپاژ روحیه کنیم، بلکه میخواستیم ارزیابی کنیم که بشار اسد در چه وضعیتی قرار دارد.
*مذاکره سازوکاری دارد و باید پیشنهادات مدونی وجود داشته باشد. مذاکره باید سر فرصت و به دقت صورت بگیرد. جمهوری اسلامی همیشه اهل مذاکره بوده است.
*تصمیم عجولانه در این زمینه را درست نمیدانم. ولع بلاوجه نباید داشت. این مسائل باید در سطوحی با فرصت و دقت صورت بگیرد. جمهوری اسلامی همیشه اهل مذاکره بوده و ممکن است در مذاکرات شرط داشته باشد، ولی همیشه مذاکره کرده است.
*پولشویی و مسائل مالی مربوط به تروریسم قانونش تصویب شده است. بحث این است که ما در مجموعه بینالمللی مرتبط باشیم و بهرهاش را ببریم. بانکها مقررات FATF را گذاشتهاند که بانکهایی که این مقررات را بپذیرند، با آنها کار میکنند و نپذیرند، کار نمیکنند.
*ما دو قانون تصویب کردهایم و باید به FATF بپیوندیم. سوال این است که در شرایط فعلی آیا مفید است یا نه؟ وقتی تحریمها باشد، خیلی موثر نیست. ممکن است یکی دو کشور بتوانند کار کنند، ولی اگر FATF را بپذیریم، بعید میدانم بانکهای اروپایی با ما کار کنند چون مشکلشان تحریم است. ابتدا باید تحریم برداشته شود.
*اگر تحریم برداشته شود، این باید حل شود. اگر نشود، بانکهای اروپایی و بانکهای چین و روسیه هم با ما کار نمیکنند. یک مانع تحریم است و یک مانع FATF. هر دو باید برداشته شود تا بانکها کار کنند. به نظر من اولویت تحریمهاست. باید انرژی بگذاریم و تحریمها را برداریم.
*در موضوع پیوستن به FATF دو نظر وجود دارد. دوتا نظر وجود دارد ولی دارند کار کارشناسی میکنند. اصل اینکه ما یک روز باید بپیوندیم، تردیدی نیست. اگر نپیوندیم، بانکها با ما کار نمیکنند.
۲۹۲۹