اصلاح‌طلبان در دوران جنگ، از هر چالشی که بتواند به تضعیف حاکمیت ملی منجر شود، پرهیز می‌کنند/ هر جنگی در نهایت به پایان می‌رسد اما

روزنامه ایران به نقل از این خبر نوشت:

تجربه‌های تاریخی نشانگر این واقعیت است که جوامعی که در ملان جنگ به‌جای ایجاد همبستگی، درگیر اختلافات داخلی می‌شوند، نه‌تنها در برابر تهدیدهای خارجی آسیب‌پذیرتر خواهند شد، بلکه بعد از جنگ نیز با چالش‌های عمیق‌تری در زمینه اجتماعی و سیاسی روبرو خواهند شد.

به همین دلیل، اصلاح‌گرایان در چنین موقعیت‌هایی به‌عنوان واسطه‌های اجتماعی عمل می‌کنند؛ افرادی که بر اهمیت وحدت تأکید دارند، بی‌آنکه اصول و ارزش‌های خود را رها سازند. هرچند که جنگ زمان مناسبی برای انجام اصلاحات ساختاری وسیع نیست، غفلت از نیازهای اساسی جامعه می‌تواند به فاجعه‌ای انسانی بینجامد.

در این وضعیت، اصلاح‌گران نه‌تنها به اقدام‌های فوری امدادی می‌پردازند، بلکه به فکر رفع مشکلات زیرین نیز هستند. برای مثال، در پی بحران جنگ، موضوعاتی نظیر مسائل پناهندگان، تخریب زیرساخت‌ها و اختلالات در نظام آموزشی و بهداشتی به‌سرعت بروز می‌کنند. اصلاح‌گرایان می‌توانند با پیشنهاد طرح‌هایی برای اسکان موقت و بازسازی یا فراهم‌سازی شبکه‌های پشتیبانی روانی برای قربانیان جنگ، به کاهش آسیب‌ها کمک شایانی کنند. گرچه به نظر می‌رسد این اقدامات در ابتدا «امدادی» باشند، اما واقعاً سنگ بنای یک جامعه مقاوم به‌شمار می‌روند.

جامعه‌ای که در میانه بحران‌ها منفعل نباشد، می‌تواند پس از جنگ سریع‌تر به سمت بازسازی و توسعه گام بردارد.

یکی از چالش‌های اخلاقی پیچیده در زمان جنگ، نحوه برخورد با «دشمن» است. اصلاح‌گرایان اگرچه اقدامات تجاوزکارانه دولت‌های جنگ‌طلب را محکوم می‌کنند، هرگز ملت‌های کشور مقابل را مورد نفرت و کینه قرار نمی‌دهند. این تفکیک، از نظر اخلاقی و استراتژیک ضروری است.

تاریخ نشان می‌دهد که تصویرسازی کلی از یک ملت به عنوان دشمن تنها به افزایش خشونت منجر نمی‌شود، بلکه عملاً صلح پایدار را نیز غیرممکن می‌سازد. اصلاح‌گرایان با تمرکز بر ارزش‌های انسانی، بجای شدت بخشیدن به تنش‌ها، بر پیامدهای انسانی جنگ، هم برای دوستان خود و هم دشمنان، تأکید می‌کنند. این رویکرد به‌عنوان زمینه‌ای برای گفت‌وگوهای پساجنگی و آشتی ملی عمل می‌کند. نکته‌ جالب دیگری که در رفتار اصلاح‌گرایان در جریان جنگ مشاهده می‌شود، نوع تعامل آن‌ها با حکومت است.

اصلاح‌طلبان ممکن است در شرایط عادی با دولت اختلافاتی جدی داشته باشند، اما در زمان جنگ از هر اقدامی که می‌تواند حاکمیت ملی را تضعیف کند، پرهیز می‌کنند. با این حال، این حمایت به معنای سکوت مطلق در قبال خطاهای ممکن نیست. برای نمونه، اگر دولت در توزیع منابع امدادی تبعیض قائل شود یا حقوق اساسی شهروندان را نادیده گیرد، اصلاح‌گرایان با حفظ چارچوب‌های امنیتی، نقد سازنده‌ای را مطرح می‌سازند. این موضع‌گیری دشوار به تعادلی حساس میان «وحدت ملی» و «حفاظت از عدالت» نیاز دارد.

هر جنگی سرانجام به پایان می‌رسد، اما پیامدهای آن سال‌ها و حتی نسل‌ها به جا می‌ماند. اصلاح‌گران اجتماعی در دوران پس از جنگ نقشی اساسی ایفا می‌کنند. بازسازی تنها به‌معنای ساختمان‌سازی و ایجاد زیرساخت‌ها نیست، بلکه ترمیم روابط انسانی، تقویت اعتماد عمومی و ایجاد سازوکارهایی است که از تکرار خشونت جلوگیری کند. در این مرحله، تجارب همدلی و اقدامات جمعی در طول جنگ می‌تواند به عنوان سرمایه اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. جامعه‌ای که در بحران آموخته است فراتر از اختلافات خود حرکت کند، می‌تواند پس از جنگ نیز پایه‌های استحکام‌تری برای اصلاحات دموکراتیک و توسعه پایدار بنا کند.

جنگ، میدان اصلی اصلاحات نیست، لیکن عرصه‌ای برای سنجش وجدان اجتماعی اصلاح‌گران به شمار می‌آید. در چنین شرایطی، آن‌ها نه با شعارهای آرمان‌گرایانه، بلکه با اقدامات عملی – از همبستگی ملی گرفته تا کمک به قربانیان – اثبات می‌کنند که اصلاح‌طلبی فقط یک گفتمان سیاسی نیست، بلکه تعهدی اخلاقی به جامعه و بشریت است. این نقش هرچند ممکن است کمتر نمایان باشد، اما زیرساخت‌های لازم برای آینده‌ای عادلانه‌تر را بنا می‌گذارد.

۲۷۳۰۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا