تورم سختگیر است، اما بی نمیماند!

زمانی که موضوع تورم مطرح میشود، اکثر ما آن را با تغییرات قیمتی نظیر افزایش قیمت نان، گوشت، محصولات لبنی و قبضهایی که هر ماه سنگینتر میشود، درک میکنیم، در حالی که واقعیت این است که تورم چیزی فراتر از صرفاً گرانتر شدن کالاهاست. این پدیده مشابه جریانی آرام و نامرئی به آرامی سفرهها را کوچکتر، نابرابریها را افزایش و امیدها را کمرنگ میکند.
به سادهترین بیان، تورم به معنای کاهش قدرت خرید پول است. به عنوان مثال، اگر دیروز با ۱۰۰ هزار تومان میتوانستید یک سبد کوچک خرید کنید، امروز همان سبد ۳۰ درصد بیشتر قیمت دارد و دیگر با آن مبلغ نمیتوانید همان کالاها را تهیه کنید. به این ترتیب، تورم باعث میشود مردم بهویژه کسانی که درآمد ثابت دارند و یا سرمایهای برای مقابله با افزایش قیمتها ندارند، کمتر از قبل داشته باشند.
برای درک بهتر مفهوم تورم، تصور کنید در جامعهای زندگی میکنید که در آن پول به طور مداوم چاپ میشود و به چرخه اقتصادی اضافه میشود، اما تولید و عرضه کالا به همان اندازه قبلی باقی میماند یا حتی کاهش پیدا میکند. در این شرایط، حجم پول افزایش یافته اما کمیابی کالاها محسوس است. نتیجه این وضعیت بالا رفتن قیمتها خواهد بود. این افزایش قیمت نه ناشی از رشد واقعی اقتصادی، بلکه نتیجه افزایش نقدینگی و کاهش ارزش پول است.
تورم، ثروت را به اختصار گسترش و فقر را عمق میبخشد
اما چرا تورم انقدر غیرعادلانه است؟ پاسخ به سادگی این است که تورم به صورت یکسان توزیع نمیشود. افراد ثروتمند داراییهایی دارند که در شرایط تورمی رشد میکند؛ مانند طلا، املاک، سهام و ارزهای خارجی. این نوع داراییها نه تنها ارزش خود را حفظ میکنند، بلکه گاهی حتی در شرایط نامطلوب نیز پر ارزشتر میشوند. افرادی که دارای سرمایه هستند، معمولاً قادرند پول خود را حفظ کنند یا حتی از آن سود ببرند.
اما در مقابل، افراد با درآمد کم یا متوسط، بهویژه کسانی که تنها درآمدشان از حقوق ماهیانه است، نه تنها عقب میمانند بلکه سفرهشان هر روز کوچکتر میشود. آنها نه تنها امکان سرمایهگذاری ندارند، بلکه به سختی میتوانند کالاهای ضروری را خریداری کنند. تمامی داراییهای آنها در اسکناسهایی خلاصه میشود که هر روز کمتر ارزش پیدا میکند. در واقع، تورم مانند مالیاتی است که از فقرا گرفته میشود، اما نه به شیوهای رسمی، بلکه از طریق افزایش قیمتها در نانواییها، فروشگاهها، داروخانهها و همینطور قبوض آب و برق.
زمانی که جامعه در حالت رونق اقتصادی قرار دارد، حس مثبت در میان مردم افزایش مییابد. واحدهای تولیدی فعالند، مشاغل جدید با رشد روبرو میشوند، حقوقها افزایش مییابد و حتی اگر شکاف درآمدی موجود باشد، افراد احساس میکنند که در مسیر پیشرفت هستند. در این شرایط، ممکن است برخی افراد بیشتر سود ببرند اما کمتر کسی متحمل ضرر میشود. مردم خوشحال و راضیاند زیرا روند اقتصادی فعال و پویاست.
اما در شرایط تورمی، این چرخش اقتصادی برای عدهای با سرعت بیشتر و برای بسیاری با سرعت کمتری یا حتی به ایستایی میانجامد. در این زمان جامعه به دو دسته تقسیم میشود: اقلیتی که قادرند خرید کنند، سرمایهگذاری نمایند و از اوضاع بهرهمند شوند و اکثریتی که به زحمت میتوانند نیازهای ابتدایی خود را تأمین کنند. به این ترتیب، تورم از یک پدیده اقتصادی، به یک مسئلهای اجتماعی-سیاسی تبدیل میشود.
شکاف طبقاتی، احساس نارضایتی عمومی، سرخوردگی نسل جوان، مهاجرت، بیاعتمادی به آینده و فشارهای روانی، همگی از پیامدهای نگرانکننده تورم مزمن هستند. در چنین شرایطی، جامعه به دو بخش شاد و غمگین تقسیم میشود: یک گروه شاد و بهرهمند و گروه دیگر خشمگین، محروم و در انزوا.
نقش دولتها در مسأله تورم
دولتها ممکن است نتوانند به صورت آنی تورم را کنترل کنند، اما نمیتوانند نسبت به تبعات اجتماعی آن بیتفاوت باشند. زمانی که سفرههای مردم کوچکتر میشود، صبر آنها نیز تنگتر خواهد شد. تورم تنها یک عدد در گزارشها نیست بلکه واقعیت آزاردهندهای است که میلیونها خانواده روز به روز با آن مواجهاند و باید میان تأمین گوشت و دارو، یا مسکن و آموزش فرزندان خود کنند.
هرچه این ها دشوارتر شود، جامعه فقط فقیرتر نمیشود، بلکه خسته، ناامید و مستأصل نیز میگردد. تورم باعث میشود پدرها لقمههای غذا برای فرزندانشان را شمارش کنند و مادران نگران هر روز با کاهش امکانات موجود برای تهیه غذا دست و پنجه نرم کنند.
اعداد خردادماه بیانگر واقعیتهای تلخ هستند
بر اساس آمارهای رسمی در خردادماه ۱۴۰۴، شاخص قیمت مصرفکننده به عدد ۳۴۸.۱ رسید، عددی که ممکن است برای بسیاری بیمعنا به نظر برسد، اما برای سفره مردم مفهوم واضحی دارد: گرانی، کم شدن حجم سفره، کاهش تدریجی اقلام ضروری و دشواری در میان خوراک و سلامت.
مرکز آمار ایران در گزارش اخیر خود بیان کرده است که تورم ماهانه در خرداد به ۳.۳ درصد رسیده؛ به این معنا که در عرض تنها یک ماه، خانوادهها به طور میانگین ۳.۳ درصد بیشتر هزینه کردهاند تا کالاهایی را بخرند که در اردیبهشت ماه تهیه کرده بودند. اما این عدد به تنهایی بیانگر تمام واقعیتها نیست؛ آنچه نگرانکنندهتر است جزئیات مرتبط با خوراک است.
در این بخش، تورم به ۴.۹ درصد افزایش یافته و در برخی اقلام مانند شیر، پنیر و تخممرغ حتی به عدد حیرتآور ۱۰.۱ درصد در یک ماه رسیده است. برای خانوادهای که نان و پنیر به عنوان صبحانه ثابت بوده، این افزایش قیمت دیگر فقط یک عدد نیست، بلکه به معنای یک تصمیم حیاتی است: خریدن یا ن خریدن؟ خرید کمتر یا حذف کردن؟
زمانی که گوشت و لبنیات از سفرهها محو میشوند
در بین اقلام خوراکی، سبزیجات و حبوبات تنها گروهی هستند که کاهش قیمت (تورم منفی) را تجربه کردهاند؛ در حالی که تورم نقطه به نقطه این گروه (مقایسه با خرداد سال گذشته)، بیش از ۶۱ درصد است. یعنی اگر در خرداد ۱۴۰۳، لوبیا کیلویی ۷۰ هزار تومان بود، اکنون قیمت آن به ۱۱۲ هزار تومان رسیده است، حتی اگر ماه گذشته به قیمت ۱۱۵ هزار تومان فروخته میشده.
از طرف دیگر، لبنیات، به ویژه شیر، پنیر و تخممرغ، با افزایش چشمگیر ۱۰.۱ درصدی در تنها یک ماه بهصورت عملی از «اقلام ثابت سفره» به «اقلام لوکس و اختیاری» تبدیل شدهاند. در حال حاضر، خانوادهها در مورد این اقلام دیگر بر اساس برند یا کیفیت نیست، بلکه بر سر اصل خرید یا عدم خرید آنها قرار دارد.
علاوه بر لبنیات، گوشت قرمز، مرغ، روغن و حتی میوهها نیز در سیر صعودی قیمتها قرار دارند؛ و این افزایش قیمتها، علیرغم خوشبینیهای رسمی، هنوز به نقطهای نرسیده که مردم قادر باشند بگویند «قیمتها تثبیت شدهاند».
معنای تورم سالانه و نقطه به نقطه در زندگی واقعی
تورم سالانه کشور به ۳۴.۵ درصد در خرداد ۱۴۰۴ رسیده است. به این ترتیب، اگر خانوادهای در خرداد ۱۴۰۳ با ۱۰ میلیون تومان زندگی میکرد، اکنون برای حفظ همان سطح زندگی ناچار است بیش از ۱۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان هزینه کند، در حالیکه بسیاری از درآمدها و حقوقها افزایش معنایی نیافتهاند.
تورم نقطه به نقطه (تغییر قیمتها نسبت به خرداد سال گذشته) نیز ۳۹.۴ درصد گزارش شده است. بنابراین، سفره مردم نسبت به سال گذشته در حدود ۴۰ درصد گرانتر شده است. اما اگر به این تورم در گروههای غذایی و دهکهای درآمدی توجه کنیم، واقعیت تلختری بروز میکند. بررسیهای مرکز آمار نشان میدهد که به ظاهر، تورم برای همه دهکها (از فقیرترین تا ثروتمندترین) حدود ۳۴ تا ۳۵ درصد است. اما این فقط سطح ماجراست.
در گروه خوراکیها، دهک اول (فقیرترین گروه) با تورم ۳۱ درصدی مواجه است، در حالی که دهک دهم (ثروتمندترین) تورم ۳۳.۲ درصدی را تجربه میکند. شاید در نگاه اول این اختلاف عددی ناچیز به نظر آید، اما تفاوت اصلی در تأثیرات این تورم بر زندگی دو دهک است.
یک خانواده در دهک دهم ممکن است تنها ۲۰ درصد از درآمد ماهانهاش را صرف خوراک کند، در حالی که خانوادهای در دهک اول، بیش از ۶۰ درصد درآمدش را به خوراک اختصاص میدهد. بنابراین، افزایش قیمتها، بار سنگینتری را بر دوش اقشار کمدرآمد میگذارد.
در بخش غیرخوراکیها و خدمات (از اجارهخانه و حملونقل تا آموزش و بهداشت)، فشار تورمی بر دهکهای پایین بارزتر است. تورم این بخش برای دهک اول ۳۷.۴ درصد و برای دهک دهم ۳۴.۷ درصد اعلام شده است. این نشان میدهد حتی در حوزههایی که بهظاهر «غیرخوراکی» محسوب میشوند، اقشار کمدرآمد فشار بیشتری متحمل میشوند.
تورم بیرحم است اما بیطرف نیست
شاید در سخنرانیها بیان شود که تورم یک عدد ملی است، اما واقعیت این است که تجربه تورم برای هر فردی متفاوت است. برای ثروتمند، تورم ممکن است تنها به معنای یک تغییر در نمودارها باشد؛ اما برای فقیر، تورم به معنای حذف، خسارت و صرفنظر از نیازهای اولیه است. هنگامی که مردم مجبور میشوند از مصرف گوشت چشم پوشی کنند و پنیر را برای هر روز مصرف سهمیهبندی کنند و نان را به طور ذهنی جیرهبندی کنند، دیگر تورم تنها یک عدد نیست؛ بلکه تبدیل به فاجعه انسانی میشود که در سکوت، سفرهها را به مرور تخلیه میکند.
منبع: هفت صبح