در آیندهای نزدیک، نسل وسطیها به یادگاری تبدیل خواهند شد!

در سالهای اخیر، الگوی فرزندآوری در خانوادههای ایرانی به سمت بیفرزندی و تکفرزندی پیش رفته است؛ به گونهای که اگر این روند ادامه یابد، بهزودی فرزند میانی تنها به یادگاری از گذشته تبدیل خواهد شد!
در گزارشی از روزنامه جامجم به مرور روز جهانی فرزند میانی، به بچههایی که نه بزرگترین فرزند خانوادهاند و نه کوچکترین آنها پرداخته شده است. این موقعیت خاص برای این کودکان، تجارب منحصر بهفرد روانشناختی و اجتماعی را رقم میزند.
این پدیده در شرایطی رخ میدهد که بهطور کلی با کاهش نرخ فرزندآوری، فرزندان میانی به خاطرهای فراموش شده تبدیل میشوند. با کاهش تعداد فرزندان، دیگر خبری از آن جمعیت بزرگ خواهران و برادران نیست و امکان قرارگیری فرزندان در موقعیت میانی کمتر میشود.
«جمعیت ایران در چهاردهه گذشته، دگرگونیهای عمدهای را تجربه کرده است.» این گفته، دکتر علی پژهان، استادیار جمعیتشناسی، در گفتوگو با جامجم است. او بر این باور است که جامعه هنوز نتوانسته با این تحولات سازگار شود. به واقع، الگوی فرزندآوری در خانوادههای ایرانی به سمت بیفرزندی و تکفرزندی تغییر کرده و به این ترتیب، فرزند میانی به زودی فقط یک خاطره خواهد بود. دکتر پژهان نیز در این زمینه تصریح میکند که: «بررسی آمار موالید در سالهای اخیر نشان میدهد که مسئولان و دستاندرکاران باید به سیاستهای موجود تجدیدنظر جدی داشته باشند. اگر این اقدام صورت نگیرد و ما همچنان به همین روش ادامه دهیم، بهراحتی ممکن است تنها در قصهها از فرزندان میانی یاد شود.»
امروزه سبک زندگی به گونهای است که دیگر جایی برای وجود فرزندان میانی باقی نمانده است. حالا با تمایل خانوادهها به داشتن یک یا دو فرزند، اصطلاح فرزند میانی معنای خود را از دست داده است. در حقیقت، اگر زوجی فقط یک فرزند داشته باشند، آن کودک همزمان فرزند اول و آخری محسوب میشود. حتی در بهترین حالت، اگر دو فرزند در خانواده وجود داشته باشند، یکی بهعنوان اولی و دیگری بهعنوان آخری مطرح میشود. این تغییر اساسی در ساختار خانواده و جامعه به گونهای پیش میرود که فرزندان میانی ممکن است به صورت بالقوه به انقراض نزدیک شوند. یکی از عواملی که بر پدیده فرزند میانی تأثیر گذاشته، افزایش سن ازدواج است. در حال حاضر، میانگین سن ازدواج بهطور قابل توجهی افزایش یافته که همین امر باعث تأخیر در فرزندآوری و کاهش تعداد فرزندان میانی میشود.
پژهان در این خصوص اظهار میدارد: «این یک واقعیت است که ما بهسادگی و حتی با نگاهی گذرا به اطرافمان قابل مشاهده است؛ یک اتفاق ناپسند که نیازمند حمایتهای مالی، اشتغال پایدار و بهبود امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و … میباشد و لازم است که دولت از طریق رسانهها، تغییر فرهنگی در فرزندآوری را پیش ببرد.»
محروم از خواهر و برادر
از آنچه به وضوح مشخص است، کاهش نرخ فرزندآوری و افزایش تعداد خانوادههای تکفرزند عواقب مهمی برای نسلهای آینده به همراه دارد؛ برای نسلی که بدون تجربه خواهر یا برادر بزرگ میشوند و بدونتردید با چالشهای خاصی در زندگی شخصی و اجتماعی مواجه خواهند شد.
ضمن اینکه تغییر در ساختار نرخ رشد جمعیتی و کاهش باروری موضوعی است که نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهانی نیز شاهد آن هستیم؛ پدیدهای که منجر به کاهش فرزندان دوم و سوم شده است. دکتر پژهان و دیگر کارشناسان نیز بر این موضوع تأکید دارند و میگویند: «کودکانی که خواهر و برادر ندارند، ممکن است تنهایی بیشتری را احساس کنند، همچنین از فرصتهای کمتری برای یادگیری تعاملات اولیه اجتماعی در محیط خانه بهرهمند شوند. فشارها و انتظارات متمرکز والدین بر یک فرزند ممکن است سبب ایجاد اضطراب و کمالگرایی در او گردد.» مشکلات اقتصادی، تغییر در ساختار سنی جمعیت، تغییر در سبک زندگی و فقدان امکانات رفاهی از جمله دلایلی هستند که تمایل خانوادهها به داشتن فرزندان دوم و سوم را کاهش دادهاند.
این استادیار جمعیتشناسی همچنین به تغییر باورها، ارزشها، الگوها و تمایلاتی میپردازد که به خانوادهها در داشتن فرزند کمتر ترغیب میکند؛ تصمیمی که منجر به نداشتن خواهر و برادر در نسلهای آینده میشود: «افزایش سطح تحصیلات زنان، ورود گستردهتر آنها به بازار کار، تمایل به ازدواج در سنین بالاتر و تغییر اولویتهای زندگی به سمت فردگرایی و استقلال، همه بر تصمیمگیری زوجها برای فرزندآوری تأثیرگذار بودهاند. در حقیقت، کاهش فرزندآوری به یک هنجار اجتماعی پذیرفته شده تبدیل شده است؛ هنجاری که حتی با وجود مشوقهای کمرنگ برای افزایش تولد و جمعیت نیز نتوانسته تأثیری بر روند نزولی این وضعیت بگذارد.» دکتر پژهان اعتقاد دارد که بچهآوری بیشتر از تشویقها، نیازمند انگیزه است؛ انگیزهای که بتواند امنیت روحی و روانی والدین را تأمین کند؛ امری که در حال حاضر محقق نمیشود.
خانواده ایرانی، خانواده فرزندمحور
یکی از جوانب قابل توجه در بحث فرزندآوری و بهخصوص فرزند میانی، توجه به فرهنگ ایرانی است؛ طبق اظهارات این استادیار جمعیتشناسی، خانواده ایرانی به طور ذاتی و ریشهای، فرزندخواه و خانوادهمحور است: «بخش عمدهای از ادبیات، ضربالمثلها، اشعار و حکایات مرتبط با فرزند و خانواده است.» دکتر پژهان این موضوع را یک پیشزمینه قوی برای برنامهریزی موفقت در حوزه جوانی جمعیت برمیشمارد: «با چنین زمینهای، میتوان با برنامهریزی دقیق و حسابشده، انگیزه خانوادهها برای فرزندآوری را افزایش داد و در نتیجه کمتر کودکی از داشتن خواهر و برادر محروم خواهد ماند.»
فرزند کالا نیست!
دکتر پژهان به نظریه «گری بکر»، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل اشاره میکند: «بکر معتقد بود اگر هزینه فرزندآوری از درآمد بیشتر شود، کودک به یک کالای مصرفی تبدیل خواهد شد؛ در غیر این صورت، فرزند برای والدین یک سرمایه ارزشمند به حساب میآید. با در نظر گرفتن چنین استدلالی، چرا در حال حاضر خانوادهها تمایل کمتری به داشتن بچههای دوم و سوم دارند؟ به دلیل وضعیت کنونی اقتصاد، فرزند به یک کالای مصرفی تبدیل گشته و دیگر مانند گذشته نیست.
اکنون دیگر فرزند به عنوان یک سرمایه قلمداد نمیشود. در نگاه عمومی جامعه، اینطور نیست که هر کس فرزندان بیشتری داشته باشد، قدرت بیشتری دارد. همچنین اینطور نیست که هر خانوادهای که فرزندان بیشتری دارد، به تقسیم کار اجتماعی بیشتری بپردازد.» دکتر پژهان میگوید: «اگر در گذشته فرزندان دوم و سوم بودند، یکی کشاورزی میکرد و دیگری مسئولیت گلهداری را بر عهده داشت، اما امروز این قالب تغییر کرده است. در گذشته افراد زود ازدواج میکردند و به تعدد بچهدار شدن اقدام میکردند، اما امروز همهچیز بهطور کاملاً معکوس شده است. امروز دیر ازدواج میکنند، دیر بچهدار میشوند و به تکفرزندی بسنده میکنند.» از دید دکتر پژهان، در دنیای امروزی، کیفیت، جانشین کمیت شده و پیامد این تحولات، عدم برخورداری فرزندان از تجربه داشتن خواهر و برادر است.